این روز به من و بچه ها خیلی خوش گذشت...
عجب روز شلوغی بود. من هم که هر سال حتما شرکت می کنم و سعی در انتقال درست فرهنگ دارم, به اتفاق دختر ها رفتیم راهپیمایی. ریحانه که در پوست خودش نمی گنجید و خوشحال بود. صبح هم که صورتهاشن رو گریم کردم و بادکنک هاشون رو باد,کلی ذوق کردن. توی مسیر کم مونده بود هستی رو بخورن.. . این هم یه عکس خواب آلوده از وروجک من ...