یه عکس بامزه
عکس "پسر همبازی دوران کودکی مامان هستی" دختر خاله مریم امبرعلی ,خاله بزار زمین سنگها رو ؛ شوخی شوخی با سنگ هم شوخی.....!!!! هستی بعدا از دیدن این عکس: سنگارو برداشته...... بسنه...سو سره باباش. من نمیزنم... (ترجمه: سنگها را برداشته بزنه تو سر باباش. من نمی زنم...) ...
این روز به من و بچه ها خیلی خوش گذشت...
عجب روز شلوغی بود. من هم که هر سال حتما شرکت می کنم و سعی در انتقال درست فرهنگ دارم, به اتفاق دختر ها رفتیم راهپیمایی. ریحانه که در پوست خودش نمی گنجید و خوشحال بود. صبح هم که صورتهاشن رو گریم کردم و بادکنک هاشون رو باد,کلی ذوق کردن. توی مسیر کم مونده بود هستی رو بخورن.. . این هم یه عکس خواب آلوده از وروجک من ...
آسمان زیبای شهر
مطابق ذوق هر ساله, داشتم تصمیم می گرفتم امسال نورافشانیه ٢٢بهمن رو کجا تماشا کنیم... از اون جایی که مهمون داشتیم تصمیم گرفتم مثل سال گذشته بریم برج میلاد ... خیلی خوش گدشت . ...
ماجراهای من و هستی
من وهستی با هم تصمیم گرفتیم تمام نایلکس های مامانی رو بیرون بریزیم و لحظه های خوشی رو برای خودمون ایجاد کنیم..... نگاه کنید چه کردیم.... ...
سلام
سلام . من هستی یزدانی هستم. یه کوچولوی بسیار شیطون و دوست داشتنی.. . ...
اینم محمد علی کوچولو پسر دایی عزیزم
این منم ؛ ریحانه خواهر هستی کوچولو...
یه عکس دو نفره از من و خواهر گلم...
نمایشگاه گل وگیاه ١٣٩٠ من (هستی کوچولو ) هنوز نمی تونستم به تنهایی بایستم... ...