کی میتونه جوابش رو بده؟
کی می تونه جوابش رو بده؟ من که نتونستم...
کی می تونه جوابش رو بده؟ من که نتونستم...
اواسط محرم بود ,تقربیا از روز های اول محرم سوالات ریحانه خانم ۴ سال و۱۰ ماهه ی من شروع شد. از هر دری می پرسید، بیوگرافی ۷۲ تن که شرح دادم هیچ, در مورد شمر و یزید و پسر مرجان و... همه وهمه رو مجبور بودم در صعه صدر تام و صبوری بالا ,روزی چند مرتبه تکرار کنم.
یه روز داشت سی دی حضرت رقیه سلام الله علیها رو نگاه می کرد(یه روز که چه عرض کنم , هر روز ،روزی ۳ یا ۴ مرتبه) {یه کارتون جالبه مناسب سن بچه ها} رسید به درد ودل حضرت رقیه با اسب پدرش که ظهر عاشورا برگشته به خیمه ها... ریحانه جون اومده به من میگه؛ مامان چرا اسب امام حسین , امام حسین رو تنها وسط میدان جنگ رها کرد؟(دقیقا جمله ای که حضرت به ذوالجناح می زد؟)...
سوالات عجیب غریب ادامه داشت و نقاشی هایی که ریحانه در توصیف شنیده هاش از روز عاشورا می کشید.
با مزه یه روز یه نقاشی کشید و دستم داد, شبیه چشم چشم دو ابرو بود با یه خط اضافه سمت چوب چوب یه گردن, با مخلفات . گفتم این چیه کشیدی مادر جون؟ طفل کوچکم گفت:حضرت علی اصغره تو کری یرش, که آدم بدا تیر زدن به گلوش...
.
نقاشی ها سولات ادامه داشت تااینکه ریحانه جون یه سوال کرد که نمی دونستم دیگه چه جوابی بهش بدم...
ریحانه: مامان ماشین امام حسین چی بوده؟
مامانی: عزیزم اون موقع ماشین نبوده.
ریحانه: پس چی بوده؟
مامان : اونها اسب داشتن.
ریحانه: خوب اون موقع اسب داشتن آلان ماشین امام حسین چیه؟...........................