هرات
سفری به یزد در تعطیلات نوروزی
سفری به یزد در تعطیلات نوروزی
عمو مجید هرات یه خونه ساخته بود و زحمت کشید ما رو دعوت کرد اونجا
همه مون بودیم و حسابی خوش گذشت. به جز زری جون که نی نیش تازه به دنیا اومده بود
نمی تونست بیاد...
اینم عکس سه روزگی امیر حسن بلا
خدایش اینقدر هوا خوب بود که ریه هام سوپرایز شدن...
آسمونش معرکه بود, انگار آغوش باز کرده بود و می خواست ما رودر آغوش بکشه...
نگاه کردن بهش یه عالمه انرژی بهم می داد...
بعله, اینجا هم بز بزی همسایه مهمون ما بود و هستی خانم میزبانش...
مامانی: ریحانه بدو بیا اینجا. فقط یه چیزی بپوش هوا یه کم سرده...
این هم چشمه ای وسط بیابون...
عسلی, مادر به قربونت بره...
هستی بیا بریم کنار درخت عکس بگیریم.
کنار درخت دختر...
ریحانه : مامان من هم می خوام عکس بگیرم
مامان:
ریحانه: مامان از منم عکس تکی بگیر.
مامان :
جهت اطلاع " ریحانه خانم کلا به زور عکس می گیرن. فیگور نمی گیرند. کار هایی که تو عکس نباید بکنن می کنن. کمتر لبخند می زنند. و در مجموع عکس هایی که از ریحانه می بینید گلچین شده از یک میلیون عکسه که با اصرار, تشویق و یا حتی تهدید گرفته شده..."
اینم دسته گل به آب دادن ریحانه خانم, خوشکل مامان