روز بارانی و ...
چند روز پیش رفتیم شیراز و رفتیم حرم شاهچراغ.
بارون میزد , خوشکل...
چند روز پیش رفتیم شیراز و رفتیم حرم شاهچراغ.
بارون میزد , خوشکل...
البته وقتی رفتیم زیارت خبری از بارون نبود , وقتی اومدیم بیرون , وای غوغا بود . اینقدر صحن حرم شاهچراغ خوشکل بود که نگو...
و چند خبر خوب در این مدت اتفاق افتاد
اول اینکه دختر برادرم به دنیا اومد
و
من , چند باره عمه شدم و حسابی خوشحال بودم
اونقدر که
پرسنل بیمارستان فکر می کردن من بچه ندارم
و این اولین باریه که قراره
عمه بشم
خخخخ...
فاطمه زهرا کوچولوی ما وقتی به دنیا اومد
به واسته هر چی آشنا دم دستم بود رفتم تا اتاق عمل
و
کام دخملیمون رو
با یه تربت خیلی خاص
باز کردم.
لحظه های خیلی خوبی بود
نوزاد صفر کیلومتر رو
در آغوش گرفتن...
.
.
خبر خوب بعدی دختر داشتن یکی از پسر خاله هامه
که ان شاالله چند ماه دیگه بدنیا میاد.
خبر خوب بعدی
باز هم خبر دختر داشتنه یکی دیگه از پسر خاله هامه
با این تفاوت که
خاله من چهارتا پسر داره و عاشقه دختره
و
آلان همه فامیل با هم خوشحالن
.
وخبر خوب آخر
بارداری دختر خاله عزیزمه.
.
تا قبل ازاین تو فامیل مادریم فقط من دختر داشتم داشتم
و اکنون
با سه شماره
فامیل پر از دختر شده...